فكر موعود در تاريخ بشري ميان شيعه بخصوص ودر ميان تمام مسلمانان به طور عام وهمچنين با نام منجی در ميان تمام ملل وجود داشته است، اما در مواقعی که ظلم وستم ورنج مردمان افزون بر طاقتشان می شده نمود و بروز ديگری می يافت. ادعای دروغین مهدويت موضوعی است که هميشه جامعه ی اسلامی و به خصوص شيعی را دچار تشتت وآسيب می کرده است.
تفكر موعود در تاريخ بشري ميان شيعه بخصوص ودر ميان تمام مسلمانان به طور عام وهمچنين با نام منجی در ميان تمام ملل وجود داشته است، اما در مواقعی که ظلم وستم ورنج مردمان افزون بر طاقتشان می شده نمود و بروز ديگری می يافت. ادعای دروغین مهدويت موضوعی است که هميشه جامعه ی اسلامی و به خصوص شيعی را دچار تشتت وآسيب می کرده است.
این ادعاها که امروزه و هر چه به ظهور نزدیکتر می شویم پررنگتر و بیشتر می شود، سابقه ای به طول خود اسلام دارد. اولين نشانه های ادعای مهدويت را می توان پس از واقعه عاشورا مشاهده کرد.
حادثه ی عظيم عاشورا ضربه ی خرد کننده ای بر پيکر شيعه وارد کرد و با انعکاس آن در سراسر سرزمين اسلامی رعب و وحشت شديدی در جامعه اسلامی بر پا کرد. در آن روزگار محبوبتر ونزديکتر از امام حسين(ع) نزد پيامبر وجود نداشت وهمگان بر این موضوع آگاهی داشتند،به خصوص کسانی که پیامبر را درک کرده و از تابعین بودند. پس از آن بود که با توجه به نحوه ی شهادت امام و یارانش و اسارت اهل بیت پیامبر توسط امويان مردم ازعمق ستمگری وظلم ايشان اطلاع يافته و دریافتند که یزید در راه تثبيت پايه های حکومتی خود از هيچ جنايتی دريغ نمی کند. واقعه حره پس از عاشورا وسرکوب مردم مدينه توسط سپاه يزيد اختناق را در کل جامعه ی اسلامی به نهایت خود رساند. حکومت خلفای بعدی اموی همچون معاويه بن يزيد ،مروان بن حکم ،عبدالملک بن مروان ،و وليد بن عبدالملک هم با خشونت و اختناق شديد همراه بود. این شرایط سخت بود که شخصی جاه طلب چون عبدالله بن زبیر را به فکر خلافت انداخت. او بااستفاده از کاهش محبوبیت امویان در جامعه سلامی ادعای خلافت کرده و توانست در مدينه عد ه ای را به دور خود جمع کند. همین شرايط سخت واختناق شديد بود که زمینه ی ظهور يک منجی را در بين مردم به خصوص شيعيان که در مرکز تهدیدات قرار داشتند، ایجاد کرد. شهادت امام حسين(ع)تاثير شگرفی برعواطف مذهبی مردم ونيز بر آينده شيعه گذاشت؛ به طوريکه حتی عده ای تاريخ ظهور شيعه را اين دوره می دانند، گر چه اين نظر چندان صحيح نمی رسد. مردم کوفه که از عدم همراهی فرزند پيامبر در برابر دشمنان نادم وپشيمان بودند، پی به غفلت و کوتاهی خود در حمایت از نواده ی پیامبربرده وبرای توبه از این غفلت بزرگی راهی جز انتقام خون حسين(ع) برای خود نديدند. رهبری این گروه که خود را توابون (توبه کاران) می نامیدند بر عهده ی سليمان بن صردالخزایی بود وهسته ی اوليه ی آن را صد نفر از شيعيان ومعتمدين حضرت علی(ع) تشکیل می دادند. تشکیل این گروه توابون را می توان اولين بازتاب عملی واقعه کربلا پس از یک مدت دوره ی فترت دانست. با مرگ ناگهانی يزيد شرايط به نفع ايشان تغيير يافت. آنها توانستند در ابتدا حمایت 16000 نفر را که در میانشان علاوه بر کوفیان مردم بصره و برخی قبایل دیگر حضور داشتند، به دست بیاورند. اما هنگام رویارویی باز هم داستان آن روزها تکرار شد و در نهایت تنها 3000نفر در مقابل سپاه سی هزارنفری عبیدالله بن زياد شرکت کردند. سرانجام با کشته شدن بيشتر رهبران نهضت،باقيمانده ی توابون به سمت کوفه باز گشتند.
در این اوضاع واحوال درکوفه مختار بن ابوعبيده الثقفی که از پیروان متعهد اهل بيت در کوفه بود، برای خونخواهی امام حسين دست به تشکيل نيروی نظامی زد. در ابتدا او توابون را به شرکت در نيروی او و جلوگيری از هرگونه عمل شتابزده دعوت کرد اما ايشان اورا نپذيرفتند. زیرا تمام انگیزه های نهفته در دعوت او برایشان آشکار نبود. در صورتی که توابون در حقیقت تنها یک هدف خالص را دنبال می کردند و آن انجام وظیفه ای که روزی در برابر آن کوتاهی کرده بودند.
در مورد شخصيت و ويژگيهای مختار اختلاف شديدی وجود دارد. برخی او را جاه طلب وبرخی او را معتقد ودوستدار اهل بيت می دانند. از اینرو در مورد اقدامات او و واکنش حضرت امام سجاد(ع) به آن بحثها و تعبریات گوناگونی وجود دارد. اما چیزی که در این میان وجود دارد این است که او در سال 66 هجری قیام خود را با شعار «يا لثارات الحسين» (اي خونخواهان حسین) آغاز کرد. وحتی می بينيم که پس از کشتن بسياری از قاتلان کربلا به خصوص سر عبيدالله بن زياد را نزد حضرت علی بن الحسين (ع) می فرستد. مختار برای قيام خود نيازمند حمايت اهل بيت بود. او در حجاز تماسهای مکرری با حضرت زين العابدين گرفت اما نتوانست او را به رهبری قيام خود ترقيب کند.
مختار پس از ناکامی در جلب حمایت علی ابن الحسین(ع) به سمت فرزند دیگر حضرت علی(ع) محمد ابن الحنفیه رفت و قیام خود را به نام او آغاز کرد. او به این وسیله توانست اعتماد مردم عراق را به دست بیاورد. در این زمانی بود که عبدالله ابن زبیر در برآورده کرده خواسته های عراقیان به خصوص در زمینه ایجاد عدالت بین ایشان موفق نبود و مردم این دیار با توجه به شرایط موجود به سمت مختار رفتند. با توجه به حرکات این دو می توان پی به خواسته جامعه اسلامی که رهایی از حکومت امویان بود، برد. این خواسته و نیاز در بین اهل عراق و کوفه بیشتر بود و همین نیاز بود که موجب دعوت از امام حسین(ع) شد.
مختاربا توجه به ظلم وتعدی امويان و شرايط آن دوران واز بين رفتن حکومت و روحانيت خاندان بنی هاشم در بين مردم، با تبليغات خود توانست محمد بن الحنيفه رانه تنها به عنوان امام از نسل علی(ع) بلکه با نام مهدی موعود معرفی کند. این اولین ادعای مهدویت در طول تاریخ بود که نشان از عمق اندیشه ی مهدویت در جامعه اسلامی آن روز است که پیامبر توانسته بود در بین مردم ایجاد کند و ائمه دیگر هم این اندیشه را تبیین کردند.
اما اینکه چرا شیعیان به سمت مختار و این الحنفیه تمایل پیدا کردند ناشی از شرایط فکری مردم بود. پس از واقعه کربلا وعين الورده آنچه باقی مانده بود، اعراب معمولی مردد و موالی بودند که در اوضاع نا ميدی و بسيار سخت قادر به تشخيص وتمايز مکتبی بين فرزند علی به تنهایی و فرزند علی و فاطمه نبودند. هر چند احاديثی وجود دارد که امام حسين (ع)فرزند خود علی بن الحسين(ع) را به جانشين و امامت پس از خود معرفی کرد اما با توجه به شرايط ذکر شده و با توجه به تقيه امام سجاد در شرايط اختناق شديدحکومت اموی اکثر شيعيان از محمد بن الحنيفه پيروی کردند.
گر چه ابن الحنيفه خود مستقيم دعوتی برای امامت خود نکرد، چرا که به نظر می آيد خود او هم درامامت خود شک داشت، اما تبليغات مختار را هم رد نکرد. این هم از نکات مبهم تاریخ است. عده ای معتقدند که در شراط تقیه حضرت سجاد(ع) مختار مجبور بود کسی غیر از ایشان را امام معرفی کند تا گزندی یه وجود مقدش نرسد و با توجه به عدم تلبیغ ابن الحنفیه برای خود امویان نمی توانستند نسبت به او هم معترض شوند. اما در مقابل عده ی زیادی این کار مختار را بدعت در دین دانسته و آنرا محکوم می کنند.
از اين رو در می يابيم که اين شخصيت محمد ابن الحنيفه نبود که مردم را به عنوان مهدی او را پذيرفتند بلکه شرايط سخت اجتماعی واستيلای امويان و تبليغات مختار موجب اين امرشد. با دقت در تبليغات مختار درمی يابيم که عمده تاکيد او در تبليغات بر مهدويت ابن الحنيفه قرار داشتند به امامت او وشايد اين مهمترين دليل جذب مردم به سوی او باشد.
هر چند احاديث فروانی است که پيامبر ،مهدی موعود را از نسل خود می داند اما شرايط آن روزگار و تقيه ی امام بر حق توانايی دقت در اين احاديث را از مردم گرفته بودند . پس از همه گير شدن وتوفیقات نهضت مختار با قيمانده شيعيان نيز به اين قافله پيوستند و مهدويت محمد ابن الحنفيه مسئله روز شيعيان گشت و با نشر آن در طول زمان مورد پذیرش عامه مردم قرار گرفت و اعتقادات خود را را بر مبنای آن بسط دادند.
در اين شرايط است که امام با دلی پر درد از کمی ياران خود می گويد. بطوريکه حتی برخی از شيعيان واصحاب ممتاز مانند ابو خالدالکابلی، قاسم بن عوف ابتدا گرد محمد بن الحنيفه جمع شده بودند اما با تلاشهای امام او را رها کرده وهسته ی اوليه ياران امام را تشکيل دادند.
در چنين شرايطی، اثابت حقانيت امام سجاد بسيار دشوار بود. ظلم و اختناق شديد از طرف خلفی اموی و انحراف شيعيان از طرف ديگر امام را کاملا تنها کرده بود .اما با وجود اين اوضاع واحوال، امام توانست گروه کوچکی از پيروان قديمی اهل بيت همانند يحيی بن ام الطول ،محمد بن جبير مطعم ،جابر بن عبدالله انصاری را تشکيل دهد. حمايت جابر انصاری که از فداکارترین اصحاب پيامبر بوده دردو ميثاق العقبه و بيت الرضوان شرکت داشت اهميت فروانی داشت. در ميان ياران امام سجاد(ع) دو جوان پر شور کوفی به نام ابو حمزه ثابت بن دينار وفرات بن اصنف العبدی با ایمان قوی به خاندان امام حسين (ع) وجود داشتند بعد ها هم از ياران امام باقر شدند.
می بينيم اولين انديشه ی انحرافی مهدویت در اين زمان وبا چنين شرايطی شکل می گيرد. در همين اولين انحراف فکری، نقش عدم اطلاع وآگاهی توده مردم و عدم تفقه در دین وامام شناسی به وضوح دیده می شود. اینجاست که وظیفه امام سجاد(ع) در اثبات حقانیت خود، آن هم در شرایط اختناق مشهود وپر رنگ می شود. به شرایط فوق باید اوضاع اسفناک فرهنگی و دینی توده مردم راهم اضافه کرد. اوضاعی که درآن علما وفقهای دینی همچون محمد بن مسلم زهری، از فقیهان و محدثان بزرگ مدینه، که ابتدا مجذوب عظمت و زهد علی ابن الحسین (ع) شده بود، با چرخش به سوی امویان به عنوان یک عالم درباری درراستای تقویت پایه های حکومت آنها قدم بر می دارد. اوضاع اخلاقی جامعه هم دچار انحطاط شدید گشته بود؛ اشرافیت گرایی و ثروت اندوزی ،گسترش فعالیت زنان آواز خوان و غنا و احترامشان بین مردم، حتی در مکه ومدینه و عدم آگاهی مسلمانان از احکام دین خود همانند وضو ونماز، اهمیت فعالیتهای امام را نشان می دهد.
منابع:
1- تشیع در مسیر تاريخ، دکتر سید حسین محمد جعفری، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت الهی
2- تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت مهدی، غلامحسین محمدی
نظرات شما عزیزان: